محیط زیستِ آشفته و آلوده

توضیحات:

  • به نام خدا

    آن چه در زیر می خوانید یادداشتی است که پیرامون خشکسالی خوزستان که در سال ۹۶ توسط دکتر جبار رحمانی در روزنامه اعتماد نوشته شده و طبیعی است در آن تاریخ اشاره ای به سیل های اخیر این استان نشده است..

    سرنوشت مشترک ایران و خوزستان
    این روزها نام استان خوزستان را در خبرها بسیار می‌شنویم. استانی که در جنوب غربی کشور ما در سواحل خلیج فارس قرار گرفته است. عمده خبرها حول بحران‌های محیط زیستی یعنی کمبود شدید آب و آلودگی شدید هوا و غبارهای گسترده [یا سیل و آب گرفتگی]مطرح می‌شوند. این وضعیت آشفته در جامعه‌ رسانه‌ای زیاد شنیده می‌شود: خوزستان آب ندارد.

    به نظر می‌رسد مساله خوزستان فراتر از این مواردی است که این روزها مطرح می‌شود. شاید بتوان گفت هیچ منطقه‌ای از کشور ما به اندازه خوزستان سرنوشتش شبیه کشور ایران در کلیت آن نیست. می‌توان گفت که خوزستان، استعاره‌ای از ایران است. ایران معاصر کشوری است با منابع مالی بسیار زیاد ناشی از طلای سیاه، ‌یعنی نفت ‌و حکومت‌هایی که استقرار و حکمرانی و در نهایت اقتدارشان مبتنی بر ذخایر نفتی است. از سوی دیگر این حکومت ‌در سرزمینی است که دشت‌های پهناور و پرباری دارد و منابع آبی گسترده‌ای نیز در دسترس است. از سوی دیگر جامعه ایران، همیشه به تاریخ بسیار طولانی، غنای فرهنگی و مذهبی بسیار عمیق و همچنین سرمایه انسانی و نخبگان انبوهش و همچنین به موقعیت استراتژیک کلیدی‌اش در قلب جهان می‌نازیده است. به عبارت دیگر ابعاد اقتصادی، ‌سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران معاصر، دقیقا مولفه‌هایی را دارد که همه آنها را می‌توان به طور مینیاتوری در خوزستان دید. هیچ استان دیگری این قابلیت استعاری برای بازنمایی وضعیت ایران معاصر را ندارد. خوزستان به مثابه یک جامعه کوچک، ترکیبی است از اقوام و زبان‌ها و مذاهب بسیار کهن و میراث فرهنگی غنی آنها، منابعی عظیم از نفت و آب و خاک و موقعیت استراتژیک سیاسی ملی و بین‌المللی.

    اما نکته جالب‌تر آنکه این دو قلمرو ایران و خوزستان، ‌سرنوشتی مشابه یافته‌اند: هر دو با وجود همه این منابع دچار بحران‌های بسیار حیاتی حتی در مقدمات اولیه زیست ساکنان‌شان شده‌اند: ‌آب و هوا در سطح کلان ایران و سطح خرد خوزستان، آلوده و آشفته شده‌اند. منابع نفتی معلوم نیست در کجا و چگونه صرف می‌شوند و مدیریت ناکارآمد هردوی اینها را به ورطه بحران و فروپاشی کشانده است. هرچند می‌توان همه اینها را در مفهوم کلان حکمرانی ناکارآمد خلاصه کرد. البته در کاربرد مفهوم حکمرانی لزوما نباید حکومت را تنها متغیر دانست، ‌بلکه همه نیروهای اجتماعی، ‌سیاسی و اقتصادی و مذهبی‌ای که قدرت اثرگذاری و تعین بخشی دارند را در مجموعه‌ای به هم پیوسته از نیروهای متداخل باید در نظر گرفت. نکته آنکه هر دو اینها از یک‌سو خاطره‌ای از شکوه و بزرگی و رفاه و آسایش مطلوب دارند، هردوی اینها هم خودشان را مستحق زندگی بسیار بهتری می‌دانند.

    خوزستان با منابع آبی فراوان بحران آب دارد

    مردمان خوزستان، ‌همانند مردمان ایران، لزوما از دل محرومیت و فقر برنخاسته‌اند، هردوی آنها می‌دانند بر چه منابع عظیمی از ثروت ایستاده‌اند، هردوی آنها خاطراتی از دوران‌های باشکوه و رونق را دارند و هردوی آنها خودشان را شایسته و لایق بهترین‌ها می‌دانند و همین شکاف وضع موجود و وضعی که حق اولیه و حداقلی خودشان می‌دانند، تحمل مصائب امروزشان را سخت‌تر کرده است و شاید گاهی پیامدهای منفی‌ای هم ایجاد کرده است: نوعی گریز از جایی که در آن هستیم، یعنی تمایل گسترده به مهاجرت از جایی که انگار امیدی به آبادانی آن نیست. آنچه ذیل عنوان فرار مغزها و سرمایه‌ها بسیار شنیده می‌شود، ناشی از همین وضعیت است.

    شباهت دیگری هم میان این دو هست: می‌توان گفت افول و انحطاط این دو جغرافیا، ‌یعنی ایران و خوزستان در تلفیقی نامیمون از ناکارآمدی‌های مدیران داخلی و دسیسه‌ها و زد و بندهای نظام کلان پیرامونی شکل گرفته است. نوعی تبانی ناخواسته دست‌های آلوده داخلی و بیرونی. به عبارت دیگر نمی‌توان افول ایران را صرفا به نیروهای بیرونی ‌همانطور که نمی‌توان آن را صرفا به تصمیم‌های غلط نیروهای داخلی منسوب کرد. هرچه هست، این دو جغرافیا، غرق در نابسامانی و آشفتگی شده‌اند.

    سرنوشت ایران و خوزستان
    تلاش برای بقا در میانه موقیعت ناامن و آینده مبهم
    اصولا خوزستان همانند کل ایران،‌در مساله آب و کشاورزی به نقطه ای بحرانی رسیده است. ولی هنوز سیاستگذاری های مبتنی بر اقتصاد انتقال آب،‌ و سیاست های تسکین بخش موقتی مبنا هستند. هنوز مساله سدسازی های گسترده که از یکسو نیازهای تبلیغاتی سیاسیون را ارضا می کرد و از سوی دیگر جیب منهدسان رانتی را، قرار نیست برای حل بحران آب خوزستان،‌اصلاح شود.

    اصولا خوزستان همانند کل ایران، ‌در مساله آب و کشاورزی به نقطه‌ای بحرانی رسیده است ولی هنوز سیاست‌گذاری‌های مبتنی بر اقتصاد انتقال آب‌ و سیاست‌های تسکین‌بخش موقتی مبنا هستند. هنوز مساله سدسازی‌های گسترده که از یکسو نیازهای تبلیغاتی سیاسیون را ارضا می‌کرد و از سوی دیگر جیب مهندسان رانتی را قرار نیست برای حل بحران آب خوزستان، ‌اصلاح شود.

    به عبارت دیگر مدلی که در مواجهه با بحران‌های زیست‌محیطی خوزستان دیده می‌شود: یعنی استفاده از راه‌های تسکین‌بخش موقتی، البته با هزینه‌ای بسیار گران از جیب بیت‌المال، در سطح کشوری هم هست. تبعیض‌های منفی سرمایه‌های انسانی قومی و مذهبی، ‌امتداد همان سیاستی است که در مواردی اصولا در نظام اجتماعی و فرهنگی ایران، ‌تکثر فرهنگی و مذهبی را نه یک سرمایه، ‌که یک تهدید می‌بیند. خوزستان به نحو عجیبی امتداد ایران است: کارآمدی‌ها و ناکارآمدی‌ها، الگوهای یکسان و مشابه سیاست‌گذاری و مدیریت.

    برآیند این وضعیت شکل‌گیری موقعیتی از حیات جمعی در این دو سطح کشوری و استانی است که ناامنی به مساله‌ای بنیادی در زندگی روزمره افراد تبدیل می‌شود: ناامنی اجتماعی، ‌ناامنی فرهنگی و ناامنی اقتصادی- سیاسی ‌و این روزها هم ناامنی محیط زیست و نتیجه طبیعی این وضع، ‌میل بسیار گسترده به مهاجرت و فرار سرمایه‌های انسانی و مادی است، دردی که این روزها وخامت اوضاع ایران و خوزستان را هر لحظه بیشتر می‌کند.


  • تهیه و تنظیم توسط آبشار آبی
    تماس : 09391156079
    انتشار مطلب در :